[صفت]

systematisch

/zʏsteˈmaːtɪʃ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: systematischer] [حالت عالی: systematischsten]

1 سیستماتیک روش‌مند

  • 1.Demokratie, Freiheit und Menschenrechte werden in Kuba systematisch missachtet.
    1. از دموکراسی، آزادی و حقوق مردم در کوبا به صورت سیستماتیک چشم‌پوشی می‌شود.
  • 2.die systematische Verfolgung von Minderheiten
    2. سرکوب روش‌مند اقلیت‌ها
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان