[فعل]

tragen

/ˈtʁaːɡən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: trug] [گذشته: trug] [گذشته کامل: getragen] [فعل کمکی: haben ]

1 حمل کردن جابجا کردن، بردن

مترادف و متضاد befördern fortbewegen schleppen transportieren
etwas (Akk.) tragen
چیزی را حمل کردن
  • 1. Er trägt einen Revolver.
    1. او یک تپانچه حمل می‌کند.
  • 2. Ich kann das nicht tragen, das ist mir zu schwer.
    2. من نمی‌توانم این را حمل کنم، این برای من خیلی سنگین است.
  • 3. Kannst du die Tasche tragen?
    3. می‌توانی کیف را حمل کنی؟
  • 4. Lass mich den Koffer tragen. Der ist zu schwer für dich.
    4. بگذار من چمدان را حمل کنم. این برای تو خیلی سنگین است.
jemandem etwas (Akk.) tragen
چیزی را برای کسی حمل کردن
ein Paket zur Post tragen
یک بسته را به پست بردن

2 پوشیدن برتن داشتن

مترادف و متضاد anhaben auf dem Leibe/dem Kopf tragen aufhaben bekleidet sein
etwas (Akk.) tragen
چیزی به تن داشتن [پوشیدن]
  • 1. Mein Bruder trägt eine Brille.
    1. برادر من یک عینک پوشیده‌است. [به چشم دارد.]
  • 2. Sie trägt ein schwarzes Kleid.
    2. او یک لباس سیاه پوشیده است.
einen Bart tragen
ریش داشتن
einen Ring (am Finger)/eine Kette (um den Hals) tragen
حلقه‌ای (در انگشت)/زنجیری (در گردن) داشتن
sein Haar offen/lang/kurz/gelockt/... tragen
مدل موی خود را باز/بلند/کوتاه/فر/... کردن
  • Sie trägt ihr Haar offen.
    مدل موهایش باز است.

3 برعهده گرفتن مورد حمایت قرار دادن

مترادف و متضاد auf sich nehmen übernehmen
etwas (Akk.) tragen
چیزی را بر عهده گرفتن/ مورد حمایت قرار دادن
  • 1. Das Land trägt so viele Ausländer nicht.
    1. این کشور نمیتواند این تعداد زیاد افراد خارجی را حمایت کند.
  • 2. Die Kosten trägt die Krankenkasse.
    2. هزینه ها را بیمه درمانی بر عهده می‌گیرد.

4 تحمل کردن تاب آوردن

مترادف و متضاد aushalten dulden ertragen
  • 1.Die Brücke trägt auch schwere Lastwagen.
    1. پل حتی کامیون‌های سنگین را تحمل می‌کند.
etwas mit Fassung/Geduld tragen
چیزی را با خونسردی/صبر تاب آوردن
  • Sie trägt ihr Leiden mit Geduld.
    او ناراحتی‌اش را با شکیبایی تحمل می‌کند.

5 داشتن حمل کردن

مترادف و متضاد haben
einen Namen/Titel tragen
یک نام/عنوانی داشتن
  • 1. Das Buch trägt diesen Titel.
    1. کتاب این عنوان را دارد.
  • 2. Einen berühmten Namen tragen
    2. یک عنوان مشهور داشتن

6 مشغول بودن سرگرم بودن (sich tragen)

مترادف و متضاد beschäftigt sein sich befassen
sich mit etwas (Dat.) tragen
خود را با چیزی سرگرم کردن [مشغول کردن]
  • 1. Er trägt sich mit dem Gedanken.
    1. او با این افکار سرگرم است. [مشغول است]
  • 2. Er trägt sich mit dem Plan.
    2. او با برنامه مشغول است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان