Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . خشکسالی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Trockenheit
/ˈtʀɔkn̩haɪ̯t/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Trockenheiten]
[ملکی: Trockenheit]
1
خشکسالی
خشکی
1.Die Trockenheit in Texas führte zu riesigen Flächenbränden.
1. خشکسالی در تگزاس موجب آتش سوزی های بزرگ شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
trockenhaube
trockener humor
trocken
triumphpforte
trivial
trockenzeit
trocknen
trockner
troddel
trog
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان