Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . خشک کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
trocknen
/ˈtʀɔknən/
فعل ناگذر
[گذشته: trocknete]
[گذشته: trocknete]
[گذشته کامل: getrocknet]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
خشک کردن
1.Die Farbe ist schnell getrocknet.
1. رنگ به سرعت خشک شد.
2.Ich habe mir die Haare getrocknet.
2. من موهایم را خشک کردم.
3.Susi trocknet ihre Haare mit dem Fön.
3. "سوزی" موهایش را با سشوار خشک می کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
trockenzeit
trockenheit
trockenhaube
trockener humor
trocken
trockner
troddel
trog
trollen
trolley
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان