[اسم]

die Verfügung

/fɛɐ̯ˈfyːɡʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Verfügungen] [ملکی: Verfügung]

1 اختیار

مترادف و متضاد Befugnis
etwas zur Verfügung haben
چیزی در اختیار داشتن
  • Ich weiß, dass Sie nicht mehr Geld zur Verfügung haben.
    می‌دانم که دیگر هیچ پولی در اختیار ندارید.
jemandem zur Verfügung stehen
در اختیار کسی بودن
  • Ich stehe Ihnen jederzeit zur Verfügung.
    من همیشه در اختیار شما هستم.
jemandem etwas (Akk.) zur Verfügung stellen
چیزی را در اختیار کسی گذاشتن
  • Alles, was die Kinder beim Schulausflug brauchen, wird von der Schule zur Verfügung gestellt.
    همه چیزی که کودکان برای اردو مدرسه نیاز دارند، از طرف مدرسه در اختیار (آن‌ها) گذاشته خواهد شد.

2 دستور حکم

مترادف و متضاد Auftrag Befehl Bestimmung
  • 1.Sie werden eine richterliche Verfügung brauchen.
    1. شما به یک دستور قضایی احتیاج خواهید داشت.
eine Verfügung erlassen
دستور صادر کردن
  • Deswegen erlasse ich eine offizielle Verfügung.
    من به همین علت یک دستور رسمی صادر می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان