Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . بدتر کردن
2 . بدتر شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
verschlimmern
/fɛɐ̯ˈʃlɪmɐn/
فعل گذرا
[گذشته: verschlimmerte]
[گذشته: verschlimmerte]
[گذشته کامل: verschlimmert]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
بدتر کردن
وخیم کردن
1.Die politische Korruption verschlimmert die Armut des Landes.
1. فساد سیاسی، (وضعیت) فقر کشور را وخیمتر میکند.
2.Durch deine Lügen hast du die ganze Sache nur noch verschlimmert.
2. تو با دروغهایت همه چیز را فقط بدتر کردی.
2
بدتر شدن
وخیمتر شدن
(sich verschlimmern)
1.Ihr Zustand verschlimmerte sich.
1. وضعیت او بدتر شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
verschließen
verschließbar
verschleudern
verschleppen
verschleißen
verschlimmerung
verschlingen
verschlucken
verschluss
verschlüsseln
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان