[فعل]

vertragen

/fɛɐ̯ˈtʀaːɡn̩/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: vertrug] [گذشته: vertrug] [گذشته کامل: vertragen] [فعل کمکی: haben ]

1 تحمل کردن تاب آوردن

  • 1.Die Kinder vertragen die Hitze und die hohe Luftfeuchtigkeit erstaunlich gut.
    1. به طرز شگفت انگیزی، کودکان گرما و رطوبت هوای زیاد را به خوبی تحمل می‌کنند.
  • 2.die Pflanze verträgt keinen Zug.
    2. گیاه هیچ جابجایی‌ای را تاب نمی‌آورد.

2 کنار آمدن درک کردن (sich vertragen)

  • 1.ich vertrage mich gut mit ihr.
    1. من به خوبی او را درک می‌کنم.
  • 2.Vertragt ihr euch eigentlich miteinander?
    2. شما (دو نفر) واقعا با هم کنار می‌آیید؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان