[اسم]

die Vignette

/vɪnˈjɛtə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Vignetten] [ملکی: Vignette]

1 برچسب تابلو

  • 1.Der Preis soll vermutlich 60 Euro pro Vignette betragen.
    1. قیمت بایستی 60 یورو به ازای هر برچسب باشد.
  • 2.Die Autobahngebühr wird durch den Kauf einer Vignette entrichtet.
    2. مالیات بزرگ‌راه به وسیله خرید یک برچسب پرداخت می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان