[قید]

vorbei

/foːɐ̯ˈbaɪ̯/
غیرقابل مقایسه

1 جلو زده رد شده، بعد از

مترادف و متضاد vorüber
  • 1.Der PKW ist schon an dem LKW vorbei.
    1. ماشین دیگر از کامیون رد شده‌است.
  • 2.Die Linie 8 fährt am Krankenhaus vorbei.
    2. خط 8 از جلوی بیمارستان رد می شود.
  • 3.Sie fuhr mit ihrem Roller an mir vorbei und wollte parken.
    3. او با یک موتور اسکوتر [وسپا] از (کنار) من رد شد و می خواست پارک کند.

2 گذشته تمام شده، تمام

مترادف و متضاد vergangen vorüber zu Ende
  • 1.Aber diese Zeiten sind längst vorbei.
    1. اما این وقت‌ها خیلی وقت است گذشته‌اند.
  • 2.Es ist vorbei.‌
    2. این تمام شده‌است.
  • 3.Hoffentlich ist das schlechte Wetter bald vorbei.
    3. امیدواریم که هوای بد به زودی تمام شود.
  • 4.Keine Sorge! Die Schmerzen sind in ein paar Minuten vorbei.
    4. نگران نباشید! دردها تا چند دقیقه دیگر تمام می‌شوند.
  • 5.Vorbei der Traum!
    5. بعد از رویا!
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان