[فعل]

vorbeifahren

/foːɐ̯ˈbaɪ̯ˌfaːʀən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: fuhr vorbei] [گذشته: fuhr vorbei] [گذشته کامل: vorbeigefahren] [فعل کمکی: sein ]

1 گذشتن (وسایل نقلیه) عبور کردن (وسایل نقلیه)

  • 1.Der Bus fuhr an der Haltestelle vorbei, ohne anzuhalten.
    1. اتوبوس بدون آنکه توقف کند از ایستگاه عبور کرد.
  • 2.Wieso fährt das Taxi am Taxistand vorbei?
    2. چطور تاکسی از ایستگاه تاکسی گذشت؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان