[صفت]

vorläufig

/ˈfoːɐ̯lɔɪ̯fɪç/
غیرقابل مقایسه

1 موقت موقتا

  • 1.Das ist eine vorläufige Entscheidung.
    1. این یک تصمیم موقت است.
  • 2.Das ist nur eine vorläufige Lösung.
    2. این فقط یک راه حل موقت است.
  • 3.Ich habe noch keine Wohnung. Ich wohne vorläufig bei einem Freund.
    3. من در حال حاضر اپارتمانی ندارم. من موقتا پیش یک دوست زندگی می کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان