Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . پیش از ظهر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Vormittag
/ˈfoːɐ̯.mɪˌtaːk/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Vormittage]
[ملکی: Vormittag(e)s]
1
پیش از ظهر
1.Den ganzen Vormittag hab ich versucht, das Auto zu reparieren.
1. من کل پیش از ظهر را تلاش کردم که ماشین را تعمیر کنم.
2.Sie arbeitet nur am Vormittag.
2. او فقط پیش از ظهر کار میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
vormieter
vormerken
vormarsch
vormals
vormalig
vormittags
vormonat
vormund
vorn
vorname
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان