[صفت]

vornehm

/ˈfoːɐ̯ˌneːm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: vornehmer] [حالت عالی: vornehmsten]

1 برجسته سرآمد

مترادف و متضاد edel kultiviert nobel unvornehm
  • 1.Er ist ein vornehmer Mensch
    1. او یک انسان برجسته است.
  • 2.Meine Schwester ist eine vornehme und kultivierte Dame.
    2. خواهرم یک زن برجسته و متمدن است.

2 باوقار بزرگ‌منش

  • 1.aus einer vornehmen Familie kommen
    1. از یک خانواده باوقار آمدن
  • 2.Die vornehme Familie lebte in einer Burg.
    2. این خانواده بزرگ‌منش در قصر زندگی می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان