Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . سرزنش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
vorwerfen
/ˈfoːɐ̯ˌvɛʁfn̩/
فعل بی قاعده
فعل گذرا
[گذشته: warf vor]
[گذشته: warf vor]
[گذشته کامل: vorgeworfen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
سرزنش کردن
ملامت کردن، متهم کردن
1.Ich lasse mir nicht vorwerfen.
1. من اجازه نمیدهم که متهم بشوم.
2.Was ich dir vorwerfe? Ich werfe dir vor, dass du mich betrogen hast.
2. چرا من تو را سرزنش میکنم؟ من تو را سرزنش میکنم که به من دروغ گفتی.
تصاویر
کلمات نزدیک
vorweisen
vorweihnachtszeit
vorwegnehmen
vorweg
vorwarnung
vorwiegend
vorwitzig
vorwort
vorwurf
vorwurfsvoll
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان