[اسم]

die Wahrheit

/ˈvaːɐ̯haɪ̯t/
قابل شمارش مونث
[جمع: Wahrheiten] [ملکی: Wahrheit]

1 حقیقت

  • 1.Sag mir bitte die Wahrheit. Hast du wieder geraucht?
    1. به من حقیقت را بگو. دوباره سیگار کشیدی؟
  • 2.Sagst du mir jetzt bitte die wahrheit?
    2. آیا حالا به من حقیقت را می‌گویی؟
  • 3.Sie hat nicht die Wahrheit gesagt.
    3. او حقیقت را نگفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان