Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . لوله آب
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Wasserleitung
/ˈvasɐlaɪ̯tʊŋ/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Wasserleitungen]
[ملکی: Wasserleitung]
1
لوله آب
مترادف و متضاد
Wasserrohr
1.Die Wasserleitung ist gebrochen.
1. لوله آب شکستهاست.
2.Wenn man ein Leck in einer Wasserleitung bemerkt, muss man das schnell abdichten.
2. وقتیکه آدم متوجه روزنهای در لوله آب میشود باید بلافاصله آن را عایقبندی کند.
تصاویر
کلمات نزدیک
wasserkocher
wasserhahn
wasserglas
wasserfest
wasser
wassern
wasserscheu
wasserstoff
waten
waterloo
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان