Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . ابزار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Werkzeug
/ˈvɛʁkˌtsɔʏk/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Werkzeuge]
[ملکی: Werkzeug(e)s]
1
ابزار
ابزارآلات
1.Ich habe kein Werkzeug hier.
1. من اینجا (هیچ) ابزاری ندارم.
2.Ohne Spezialwerkzeuge Iässt sich die Maschine nicht reparieren.
2. بدون ابزار خاص نمیشود دستگاه را تعمیر کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
werktag
werkstudent
werkstatt
werken
werkbank
wermut
wert
wertbeständig
werten
wertlos
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان