Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . بمب ساعتی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Zeitbombe
/ˈt͡saɪ̯tˌbɔmbə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Zeitbomben]
[ملکی: Zeitbombe]
1
بمب ساعتی
1.Die Flüchtlingslager sind eine Zeitbombe.
1. اردوگاههای پناهجویان یک بمب ساعتی است.
2.In dem Gebäude war eine Zeitbombe versteckt.
2. یک بمب ساعتی در ساختمان پنهان شده بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
zeitarbeitsfirma
zeitangabe
zeitalter
zeit
zeile
zeitdruck
zeitgefühl
zeitgeist
zeitgenössisch
zeitig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان