[اسم]

die Zeitung

/ˈt͡saɪ̯tʊŋ/
قابل شمارش مونث
[جمع: Zeitungen] [ملکی: Zeitung]

1 روزنامه

مترادف و متضاد Blatt Organ
Zeitung lesen/kaufen/...
روزنامه خواندن/خریدن/...
  • Ich lese manchmal Zeitung.
    من گاهی روزنامه می‌خوانم.
etwas (Akk.) in der Zeitung finden
چیزی را در روزنامه یافتن
  • Die Wohnung haben wir durch eine Anzeige in der Zeitung gefunden.
    ما این آپارتمان را از طریق یک آگهی در روزنامه پیدا کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان