[فعل]

zerschneiden

/t͡sɛɐ̯ˈʃnaɪ̯dn̩/
فعل گذرا
[گذشته: zerschnitt] [گذشته: zerschnitt] [گذشته کامل: zerschnitten] [فعل کمکی: haben ]

1 بریدن خرد کردن، تکه‌تکه کردن، ریز کردن

مترادف و متضاد schneiden zertrennen
  • 1.Sie zerschnitt die Torte in zwölf Stücke.
    1. او کیک خامه‌ای را به دوازده تکه برید.
  • 2.Wir müssen die Tischdecke zerschneiden, sonst passt die nicht.
    2. ما باید رومیزی را ببریم وگرنه مناسب (این) نمی‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان