[فعل]

zerstreuen

/ˌt͡sɛɐ̯ˈʃtʁɔɪ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: zerstreute] [گذشته: zerstreute] [گذشته کامل: zerstreut] [فعل کمکی: haben ]

1 پخش ‌کردن پراکنده‌ کردن

مترادف و متضاد auflösen ausbreiten
  • 1.Der Wind zerstreut das welke Laub über den ganzen Hof.
    1. باد برگ‌های پژمرده را در تمام حیاط پخش می‌کند.
  • 2.Die Polizei zerstreute die Menschenmenge aus Sicherheitsgründen.
    2. پلیس جمعیت را به‌دلایل امنیتی پراکنده کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان