[اسم]

das Ziel

/tsiːl/
قابل شمارش خنثی
[جمع: Ziele] [ملکی: Ziel(e)s]

1 خط پایان

  • 1.Fast alle Radfahrer haben das Ziel erreicht.
    1. تقریبا همه دوچرخه سواران از خط پایان رد شدند.

2 هدف

مترادف و متضاد Absicht Wille Zweck
  • 1.ein Ziel verfolgen
    1. به یک هدف رسیدن [یک هدف را عملی کردن]
  • 2.Ich will die Prüfung unbedingt schaffen. Das ist mein Ziel.
    2. من می‌خواهم امتحان را حتما قبول شوم. این هدف من است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان