[فعل]

zugeben

/ɡeːbən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: gab zu] [گذشته: gab zu] [گذشته کامل: zugegeben] [فعل کمکی: haben ]

1 اعتراف کردن پذیرفتن

مترادف و متضاد bekennen eingestehen zustimmen
  • 1.Ich musste zugeben, dass das Missverständnis mein Fehler war.
    1. من باید اعتراف می‌کردم که این سوءتفاهم اشتباه من بود.
  • 2.Ute hat zugegeben, einen Fehler gemacht zu haben.
    2. "اوته" اعتراف کرد که یک اشتباه کرده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان