Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . وزن اضافه کردن
2 . زیاد شدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
zunehmen
/ˈʦuːˌneːmən/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: nahm zu]
[گذشته: nahm zu]
[گذشته کامل: zugenommen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
وزن اضافه کردن
چاق شدن
1.Hast du zugenommen?- Ja, drei Kilo.
1. آیا وزن اضافه کردی؟ - بله، سه کیلو.
2.Ich habe im Urlaub 1 Kilo zugenommen.
2. من در تعطیلات یک کیلو وزن اضافه کردم.
2
زیاد شدن
افزایش یافتن
مترادف و متضاد
sich erhöhen
sich vermehren
steigen
abnehmen
1.Die Verkaufszahlen haben im Dezember leicht zugenommen.
1. تعداد فروش در دسامبر اندکی افزایش یافته است.
2.Die Zahl der Autos hat stark zugenommen.
2. تعداد ماشینها به شدت افزایش یافته است.
تصاویر
کلمات نزدیک
zuname
zunahme
zumüllen
zumutung
zumuten
zuneigung
zunge
zungenpiercing
zunichte
zunächst
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان