[اسم]

die Zwiebel

/ˈtsviːbəl/
قابل شمارش مونث
[جمع: Zwiebeln] [ملکی: Zwiebel]

1 پیاز

  • 1.Eine Zwiebel in kleine Stücke schneiden und zusammen mit dem Fleisch braten.
    1. یک پیاز را به تکه های کوچک ببر و آن را با گوشت با هم بپز.
  • 2.Mir tränen immer die Augen, wenn ich Zwiebeln schäle.
    2. من همیشه از چشمانم اشک می ریزم، وقتی پیاز پوست می‌کنم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان