[اسم]

a big dog

/ə bɪg dɔg/
قابل شمارش

1 آدم کله گنده آدم مهم و بانفوذ

مترادف و متضاد a big boy a big shot a VIP
  • 1.Randy is a big dog in the movie industry. He owns four studios.
    1. "رندی" از کله گنده های صنعت فیلمسازی است. او چهار استودیوی فیلمسازی دارد.
  • 2.You have to respect the big dogs in the company if you want to hold on to your job.
    2. تو باید به افراد مهم و با نفوذ شرکت احترام بگذاری اگر که می خواهی شغلت را داشته باشی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان