[فعل]

to adapt

/əˈdæpt/
فعل گذرا
[گذشته: adapted] [گذشته: adapted] [گذشته کامل: adapted]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اقتباس کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: اقتباس کردن
to adapt something for something
از چیزی برای چیزی اقتباس کردن
  • Three of her novels have been adapted for television.
    از سه رمان او برای (ساخت) برنامه تلویزیونی اقتباس شده‌است.

2 سازگار کردن وفق دادن، سازگار شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: خو گرفتن انس گرفتن
مترادف و متضاد adjust
to adapt something
چیزی را سازگار کردن
  • Many software companies have adapted popular programs to the new operating system.
    بیشتر شرکت‌های نرم‌افزاری برنامه‌های محبوب را برای سیستم عامل‌های جدید سازگار کرده‌اند.
to adapt to something
با چیزی سازگار شدن
  • We have had to adapt quickly to the new system.
    ما باید به سرعت به سیستم جدید سازگار شویم [وفق پیدا کنیم].
to adapt somebody to something
کسی را به چیزی وفق دادن
  • It took him a while to adapt himself to his new surroundings.
    مدتی طول کشید تا او خود را به محیط جدیدش وفق دهد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان