[اسم]

affront

/əˈfrʌnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 توهین اهانت

معادل ها در دیکشنری فارسی: توهین
مترادف و متضاد insult slight compliment
  • 1.Such behavior is an affront to society.
    1. چنین رفتاری، اهانت به جامعه است.
  • 2.the paintings, in his view, were an affront to public morality.
    2. آن نقاشی ها از دیدگاه او توهینی بودند بر اخلاق عمومی.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان