Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جلو
2 . پیش رو
3 . پیشاپیش
4 . جلو (در مسابقه و ...)
5 . زودتر
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
ahead
/əˈhed/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جلو
روبهرو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیش
جلو
مترادف و متضاد
forward
in front
onwards
towards the front
at the back
behind
straight ahead
مستقیم روبهرو/جلو
Turn left at the traffic light, and you'll see the hospital straight ahead.
سر چراغ راهنمایی به چپ بپیچ و بیمارستان را درست روبهرویت خواهی دید.
2
پیش رو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فرارو
مترادف و متضاد
henceforth
in the future
in time
in the past
1.The road ahead was blocked.
1. جاده پیش رو بسته شده بود.
ahead of somebody/something
پیش روی کسی/چیزی
She has a difficult time ahead of her.
او دوران دشواری را پیش رو دارد.
to have something ahead
چیزی پیش رو داشتن
We've got a lot of hard work ahead.
ما خیلی کار سخت پیش رو داریم.
the months/days... ahead
در ماهها/روزها و... پیش رو
This will create problems in the months ahead.
این موضوع در ماههای پیش رو برای ما مشکلاتی ایجاد خواهد کرد.
3
پیشاپیش
زودتر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشتر
to pay ahead
زودتر پرداخت کردن
He paid his rent ahead.
او کرایه خانهاش را پیشاپیش [زودتر] پرداخت کرد.
to plan something (a time) ahead
چیزی را (زمانی) زودتر برنامهریزی کردن
The party was planned weeks ahead.
مهمانی (از) هفتهها زودتر برنامهریزی شده بود.
4
جلو (در مسابقه و ...)
پیش، جلوتر، پیشرفتهتر
to get ahead
جلوتر بودن
Getting ahead at work is the most important thing to her at the moment.
جلوتر بودن در کار در این لحظه برای او مهمترین چیز است.
to be ahead (by) a number/point
یک عدد/امتیاز جلو بودن
1. Our team was ahead by six points.
1. تیم ما 6 امتیاز جلو بود.
2. They were ahead 14-0.
2. آنها 0-14 جلو بودند.
[حرف اضافه]
ahead
/əˈhed/
5
زودتر
از قبل
ahead of
زودتر از
We finished the project ahead of schedule.
ما پروژه را زودتر از برنامه تمام کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
aha
ah
aguilar
agued
ague
ahem
ahi
ahoy
ahriman
ai
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان