[اسم]

album

/ˈæl.bəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آلبوم (عکس، موسیقی و...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آلبوم جنگ آلبوم
  • 1.We looked through his photo albums together.
    1. ما با همدیگر به آلبوم عکسش نگاه کردیم.
the band’s latest album
جدیدترین آلبوم موسیقی گروه
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان