Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مهمات (سلاح)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
ammunition
/ˌæmjəˈnɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مهمات (سلاح)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهمات
1.They only stopped shooting when they had no more ammunition.
1. آنها (تنها) زمانی از شلیک کردن دست برداشتند که دیگر مهمات نداشتند.
تصاویر
کلمات نزدیک
ammonium chloride
ammonium
ammonia
ammo
ammeter
ammunition dump
amnesia
amnesty
amnion
amniotic fluid
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان