[اسم]

ammunition

/ˌæmjəˈnɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مهمات (سلاح)

معادل ها در دیکشنری فارسی: مهمات
  • 1.They only stopped shooting when they had no more ammunition.
    1. آنها (تنها) زمانی از شلیک کردن دست برداشتند که دیگر مهمات نداشتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان