[اسم]

amount

/əˈmɑʊnt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مقدار مبلغ

معادل ها در دیکشنری فارسی: اندازه میزان مقدار مبلغ قدر
مترادف و متضاد number proportion quantity total
  • 1.I didn't expect the bill to come to this amount.
    1. انتظار نداشتم که قبض به این مقدار برسد.
amount of something
مقداری از چیزی
  • We've had an enormous amount of help from people.
    ما مقدار بسیاری زیادی کمک از طرف بقیه مردم داشتیم.
an amount of time/money/information
مقداری زمان/پول/اطلاعات
[فعل]

to amount

/əˈmɑʊnt/
فعل ناگذر
[گذشته: amounted] [گذشته: amounted] [گذشته کامل: amounted]

2 بالغ شدن (مبلغ چیزی) رسیدن (مبلغ چیزی)

to amount to (an amount of money)
به مبلغی رسیدن [بالغ بر چیزی شدن]
  • The cost of the repairs amounted to $500.
    هزینه این تعمیرات بالغ بر 500 دلار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان