[اسم]

antenna

/ænˈtenə/
قابل شمارش
[جمع: antennae]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شاخک

معادل ها در دیکشنری فارسی: شاخک
  • 1.It was a slender black creature with long yellow antennae and yellow-ringed legs.
    1. موجود باریک و سیاهی بود با شاخک‌های بلند و زرد و پاهایی با خال‌های زردرنگ.

2 آنتن (اتومبیل، رادیو و ...)

معادل ها در دیکشنری فارسی: آنتن
a TV antenna
آنتن تلویزیون
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان