[اسم]

area

/ˈer.iː.ə/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 منطقه ناحیه

معادل ها در دیکشنری فارسی: پهنه ناحیه منطقه مکان صفحه
مترادف و متضاد district part region
  • 1.All areas of the country will have some rain tonight.
    1. تمامی مناطق این کشور امشب مقادیری بارش باران خواهند داشت.
  • 2.Housing in the Boston area is very expensive.
    2. مسکن در منطقه بوستون خیلی گران است.
  • 3.This is a very poor area.
    3. اینجا منطقه بسیار فقیری است.
mountainous/desert areas
مناطق کوهستانی/بیابانی
  • The helicopter crashed in remote desert areas.
    هلیکوپتر در مناطق کوهستانی دورافتاده سقوط کرد.

2 حوزه

معادل ها در دیکشنری فارسی: حوزه
  • 1.Marketing is Paul's area.
    1. بازاریابی حوزه (کاری) "پال" است.
area of expertise
حوزه مهارت
  • Software is not really my area of expertise.
    نرم‌افزار واقعا (در) حوزه مهارت من نیست.

3 مساحت

معادل ها در دیکشنری فارسی: مساحت
  • 1.Measure the surface area.
    1. مساحت سطح را اندازه بگیر.
  • 2.The land has an area of 300 square meter.
    2. این زمین مساحتی 300 متر مربعی دارد [این زمین 300 متر مربع مساحت دارد].

4 محوطه (ویژه عملی به خصوص) محل، فضا

معادل ها در دیکشنری فارسی: عرصه فضا
  • 1.We met at the hotel reception area.
    1. ما در محل پذیرش هتل هم را ملاقات کردیم.
a play/parking/dining ... area
محوطه بازی/پارکینگ/غذاخوری و...
  • This restaurant has an smoking area.
    این رستوران محوطه [محل] سیگار کشیدن دارد.

5 محوطه جریمه (فوتبال)

مترادف و متضاد penalty area
  • 1.He shot from just outside the area.
    1. او دقیقا از بیرون محوطه جریمه شوت زد.
  • 2.The team was given a penalty because the other team broke the rule in the area.
    2. به تیم پنالتی داده شد زیرا آن تیم دیگر در محوطه جریمه خطا کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان