[اسم]

armchair

/ˈɑrm.tʃer/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مبل راحتی صندلی دسته‌دار

معادل ها در دیکشنری فارسی: صندلی راحتی مبل
  • 1.She sat in an armchair by the fire, reading a newspaper.
    1. او در صندلی دسته دار کنار شومینه نشست و روزنامه خواند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان