[فعل]

to arouse

/əˈraʊz/
فعل گذرا
[گذشته: aroused] [گذشته: aroused] [گذشته کامل: aroused]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تحریک کردن برانگیختن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برافروختن برانگیختن
  • 1.Her strange behavior aroused our suspicions.
    1. رفتار عجیب او شک ما را برانگیخت.

2 تحریک جنسی کردن

مترادف و متضاد excite
  • 1.She felt aroused by the pressure of his body to hers.
    1. او حس کرد دارد به خاطر فشار بدن او به بدنش تحریک (جنسی) می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان