[عبارت]

as opposed to

/æz əˈpoʊzd tu/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به جای برخلاف

معادل ها در دیکشنری فارسی: برخلاف
  • 1.He drove this car as opposed to that car.
    1. او به جای آن اتومبیل با این اتومبیل رانندگی کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان