Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ورزشکار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
athlete
/ˈæθˌliːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ورزشکار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ورزشکار
مترادف و متضاد
jock
player
sportsperson
1.He became a professional athlete at the age of 16.
1. او در سن 16 سالگی یک ورزشکار حرفهای شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
atheroma
athens
athena
atheistic
atheist
athlete’s foot
athletic
athletic build
athletic center
athletic field
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان