[اسم]

atmosphere

/ˈæt.məsˌfɪr/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 محیط جو

معادل ها در دیکشنری فارسی: حال و هوا
مترادف و متضاد ambience aura environment
  • 1.You'll love the friendly atmosphere here.
    1. شما محیط دوستانه اینجا را دوست خواهید داشت.
the atmosphere changes
جو/محیط عوض می‌شود
  • New owners bought the hotel and the whole atmosphere changed.
    صاحبان جدید هتل را خریدند و کل جو عوض شد.
create a good/bad atmosphere
جو [محیط] خوب/بد ساختن
  • Lighting is one of the most effective ways of creating a good atmosphere.
    نورپردازی یکی از تاثیرگذارترین راه‌های ساختن یک محیط خوب است.

2 هوا

مترادف و متضاد air sky
a smoky/stuffy atmosphere
هوای دودآلود/خفه [گرفته]
  • The atmosphere in the room was so stuffy I could hardly breathe.
    هوای آن اتاق به قدری گرفته بود که به سختی می‌توانستم نفس بکشم.

3 جو اتمسفر

معادل ها در دیکشنری فارسی: اتمسفر جو
pollution of the atmosphere
آلودگی جو
the earth's atmosphere
جو زمین
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان