[جمله]

back the wrong horse

/bæk ðə rɔŋ hɔrs/

1 روی اسب اشتباه شرط بندی کردن از فرد نادرستی حمایت کردن، آینده نگری خوبی نداشتن

مترادف و متضاد bet on the lame looster bet on the wrong horse
  • 1.I don't want to back the wrong horse, but it seems to me that Jed is the better candidate.
    1. من نمی خواهم روی اسب اشتباه شرط بندی کنم اما به نظرم "جد" کاندیدای بهتری است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان