Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . روی اسب اشتباه شرط بندی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[جمله]
back the wrong horse
/bæk ðə rɔŋ hɔrs/
1
روی اسب اشتباه شرط بندی کردن
از فرد نادرستی حمایت کردن، آینده نگری خوبی نداشتن
مترادف و متضاد
bet on the lame looster
bet on the wrong horse
1.I don't want to back the wrong horse, but it seems to me that Jed is the better candidate.
1. من نمی خواهم روی اسب اشتباه شرط بندی کنم اما به نظرم "جد" کاندیدای بهتری است.
تصاویر
کلمات نزدیک
back street
back seat driver
back seat
back room
back road
back to front
back to the salt mines
back up
back up the car out of the garage.
back-breaking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان