Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . واقواق کردن
2 . واقواق (سگ)
3 . پوست درخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to bark
/bɑrk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: barked]
[گذشته: barked]
[گذشته کامل: barked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
واقواق کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارس کردن
عوعو کردن
مترادف و متضاد
woof
1.My neighbor's dog barked all night long.
1. سگ همسایهام تمام شب واقواق کرد.
[اسم]
bark
/bɑrk/
قابل شمارش
2
واقواق (سگ)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پارس
عوعو
مترادف و متضاد
woof
the bark of a dog
(صدای) واقواق یک سگ
3
پوست درخت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پوست
قشر
1.The hard surface of a tree is called bark.
1. سطح سخت یک درخت پوست درخت نام دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
barium meal
barium
baritone
barista
barge in
bark up the wrong tree
barker
barking mad
barley
barley sugar
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان