[عبارت]

be meant to

/bi mɛnt tu/
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قرار بودن (کاری انجام شدن) باید، موظف است

  • 1.Ellen, you’re meant to be helping me.
    1. "الن"، قرار بود به من کمک کنی.
  • 2.I thought the police were meant to protect people.
    2. فکر کردم پلیس موظف است از مردم محافظت کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان