[فعل]

to belch

/bɛlʧ/
فعل ناگذر
[گذشته: belched] [گذشته: belched] [گذشته کامل: belched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 آروغ زدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: آروغ زدن
informal
  • 1.He belched at the dinner table!
    1. او سر میز شام آروغ زد!
[اسم]

belch

/bɛlʧ/
قابل شمارش

2 آروغ

معادل ها در دیکشنری فارسی: آروغ باد گلو
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان