[صفت]

benign

/bɪˈnaɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more benign] [حالت عالی: most benign]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ملایم مساعد

معادل ها در دیکشنری فارسی: نجیب
مترادف و متضاد favorable friendly kind mild harsh hostile
  • 1.The climate becomes more benign as we move nearer to the Black Sea.
    1. هرچه به دریای سیاه نزدیک‌تر می‌شویم، آب‌وهوا مساعدتر می‌شود.

2 خوش‌خیم (پزشکی)

معادل ها در دیکشنری فارسی: خوش‌خیم
مترادف و متضاد malignant
a benign tumor
یک تومور خوش‌خیم

3 مهربان مهربانانه، بی‌آزار

مترادف و متضاد kind
his benign but firm manner
رفتار مهربانانه ولی قاطع او
benign expression on his face
نگاه مهربان چهره او
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان