Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کم
2 . تکه
3 . بیت (کامپیوتر)
4 . دهانه (افسار اسب)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bit
/bɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کم
اندک، ذره
مترادف و متضاد
a little
chunk
small portion
a bit
کمی/اندکی
1. I'm a bit nervous.
1. من کمی نگران هستم.
2. That was a bit silly, wasn't it?
2. آن کمی احمقانه بود، اینطور نیست؟
3. The dress is a bit too big for me.
3. پیراهن اندکی زیادی برای من بزرگ است.
a little bit
کمی/ذرهای
1. Could I have a little bit more soup?
1. میتوانم کمی بیشتر سوپ بخورم؟
2. I think these strawberries need a little bit more sugar.
2. فکر کنم این توتفرنگیها به ذرهای شکر بیشتر نیاز دارد.
2
تکه
قطعه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تکه
خرده
قطعه
bit of something
تکه چیزی
There were bits of broken glass on the floor.
تکههایی از شیشه شکسته کف زمین [روی زمین] بود.
3
بیت (کامپیوتر)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیت
4
دهانه (افسار اسب)
تصاویر
کلمات نزدیک
bistro
bistoury
bissextile
bisque
bison
bit by bit
bit of a drag
bit part
bit player
bitch
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان