[اسم]

blood transfusion

/ˈblʌd trænsfjuːʒn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 انتقال خون

معادل ها در دیکشنری فارسی: انتقال خون
  • 1.He was given a blood transfusion.
    1. به او خون انتقال داده شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان