[اسم]

bloodshed

/ˈblʌdˌʃɛd/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 کشت و کشتار

معادل ها در دیکشنری فارسی: خونریزی
مترادف و متضاد slaughter
  • 1.The bloodshed must be stopped.
    1. کشت و کشتار باید متوقف شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان