2.He had ripped up the carpet, leaving only the bare boards.
2.
او فرش را کنده بود و فقط تختههای بدون پوشش را باقی گذاشته بود.
3.Loose boards creaked as I walked on them.
3.
تختههای شل [لق] غژغژ کردند وقتی که از رویشان راه رفتم.
to write something on the board
چیزی را روی تخته نوشتن
I'll write it up on the board.
من آن را روی تخته خواهم نوشتم.
diving board
تخته شیرجه
A few children were jumping off the diving board.
چندین کودک داشتند از آن تخته شیرجه میپریدند.
کاربرد واژه board به معنای تخته
واژه board به معنای تخته یا صفحه به قطعهای صاف و مسطح از چوب یا هر ماده سخت دیگری گفته میشود که برای اهداف مختلف استفاده میشود. این واژه بیشتر اوقات در انگلیسی در ترکیب با واژهای دیگر استفاده میشود. مثال:
"a blackboard" (یک تختهسیاه)
"a chessboard" (صفحه شطرنج)
"?Can you bring your chess board when you come over" (میتوانی وقتی آمدی صفحه شطرنجت را هم بیاوری؟)
The county board of education has decided to cancel high school gymnastics and golf programs.
کمیته آموزش و پرورش بخش تصمیم گرفته است که برنامههای ژیمناستیک و گلف دبیرستان را لغو کند.
a board meeting/member...
جلسه/عضو و... هیئتمدیره
She started in the firm after college and now she's a board member.
او بعد از دانشگاه کارش را در شرکت شروع کرد و حالا عضو هیئتمدیره است.
board of directors
هیئتمدیره
She has a seat on the board of directors.
او در هیئتمدیره جایگاهی دارد [او عضو هیئتمدیره است].
members of the board
اعضای هیئتمدیره
Several members of the board became millionaires overnight.
چندین عضو هیئتمدیره یکشبه میلیونر شدند.
کاربرد واژه board به معنای هیئتمدیره
واژه board به گروهی از افراد اطلاق میشود که قدرت تصمیمگیری و کنترل شرکت، اداره یا وزارتخانهای را دارند. در انگلیسی این واژه هم با فعل مفرد و هم با فعل جمع بهکار میرود. مثلا:
".The board is unhappy about falling sales" (هیئتمدیره از کاهش فروش ناراضی است.)
".The board are unhappy about falling sales" (هیئتمدیره از کاهش فروش ناراضی هستند.)
3
وعده غذایی (هتل و ...)
غذا
مترادف و متضاد
food
meals
room and board
اتاق و وعده غذایی/جا و غذا
1.
Her tuition includes room and board.
1.
شهریه او شامل اتاق و وعده غذایی [جا و غذا] میشود.
2.
How much do they charge for room and board?
2.
آنها چقدر برای اتاق و وعده غذایی پول میگیرند؟
board and lodging
وعده غذایی و اقامتگاه/غذا و جا
He pays $90 a board and lodging.
او برای یک وعده غذا و جا، 90 دلار میپردازد.
کاربرد واژه board به معنای وعده غذایی
واژه board به وعدههای غذایی گفته میشود که وقتی در هتل، مسافرخانه و ... اقامت دارید برای شما تدارک دیده میشود. مثال:
"?How much do they charge for room and board" (آنها چقدر برای اتاق و وعده غذایی پول میگیرند؟)
4
تابلو (اعلانات)
on the board
روی تابلو (اعلانات)
There is a list of names on the board.
فهرستی از اسامی روی تابلو است [فهرستی از اسامی به تابلو زده شدهاست].
مترادف و متضاد
catch
climb on
enter
get on
disembark
get off
leave
to board a ship/train/plane/bus
سوار کشتی/قطار/هواپیما/اتوبوس شدن
1.
Passengers are waiting to board.
1.
مسافران آماده سوار شدن هستند.
2.
She boarded a train for Philadelphia.
2.
او سوار قطاری به فیلادلفیا شد.
3.
We all boarded the train.
3.
همگی سوار قطار شدیم.
کاربرد فعل board به معنای سوار شدن
فعل board به معنای سوار شدن، به عمل وارد شدن به وسایل نقلیهای از قبیل کشتی، قطار، هواپیما، اتوبوس و... گفته میشود. این فعل نسبتاً کاربرد رسمی دارد. مثال:
6
آماده سوارکردن مسافران بودن
مسافر سوار کردن
مترادف و متضاد
be ready for passengers to get on
1.Flight BA193 for Paris is now boarding at Gate 37.
1.
پرواز بی ای 193 به مقصد پاریس، هماکنون، در گیت 37 آماده سوارکردن مسافران است.
کاربرد فعل board به معنای آماده سوارکردن مسافران بودن/مسافر سوار کردن
فعل board در این مفهوم به معنای "آماده سوار کردن مسافران بودن" یا "مسافر سوار کردن" است. مثال:
".Flight BA193 for Paris is now boarding at Gate 37" (پرواز بی ای 193 به مقصد پاریس، هماکنون، در گیت 37 آماده سوارکردن مسافران است.)
7
اقامت داشتن (و وعده غذایی دریافت کردن)
ماندن
مترادف و متضاد
live
lodge
reside
to board at someplace
در جایی اقامت داشتن/ماندن
He boarded at his aunt's house until he found a place of his own.
او در خانه عمهاش اقامت داشت تا برای خودش یک جایی [خانهای] پیدا کرد.
to board with somebody
با کسی اقامت داشتن/پیش کسی ماندن
1.
She always had one or two students boarding with her.