Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرورش اندام
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
bodybuilding
/ˈbɑdiˈbɪldɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرورش اندام
بدنسازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بدنسازی
پرورش اندام
1.bodybuilding isn't an exciting sport.
1. پرورش اندام، ورزشی مهیج نیست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
bodyboarding
body-build
body wash
body suit
body stocking
bodycon
bodyguard
boerewors
bog down
boggle
کلمات نزدیک
bodybuilder
bodyboard
body shop
body search
body of water
bodyguard
bodywork
boer
boff
boffin
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان